
برندسازی مجموعه ای از اقدامات و دارایی هایی است که به برند هویت می بخشد.
همه آن چیزهای ملموس و ناملموس که یک برند را تعریف می کنند، تحت برندسازی قرار می گیرند.
به ما اجازه دهید فهمیدن کاملاً
فرض کنید نام شما الکس است. شما شخصیتی دارید، کارهایی انجام می دهید و در یک مکان خاص زندگی می کنید.
حالا تصور کنید من دارم به جایی می روم. در راه من، یک نفر تصادفی می آید و می پرسد الکس کجا زندگی می کند؟
می پرسم: الکس کیست؟ 3 الکس در این منطقه زندگی می کنند.
سپس می گوید: آن که لاغر و قد بلند و موهای مجعد دارد.
من دوباره می پرسم: «2 تا از 3 الکس لاغر، قد بلند و موهای مجعد هستند. آیا میتوانید درباره آن شخص بیشتر تعریف کنید؟»
او می گوید: "او یک رقصنده است."
سپس متوجه شدم که او در مورد کدام الکس سوال می کند. در نهایت، من مکان دقیق الکس (شما) را به او می دهم.
(امیدوارم هر دو ملاقات کرده باشید.)
به همین ترتیب، هر برند دارای ارزشها، اخلاق، شخصیت، ظاهر، احساس و داراییهایی است که به تمایز آن از رقبای خود کمک میکند.
بنابراین، برندسازی برای استارتاپها حیاتی است، زیرا کمک میکند:
- خود را از رقبا متمایز کنید
- برای شناخت بهتر در بازار، تصویر خود را بسازید
- ایجاد اعتماد در مصرف کنندگان
- وفاداری مشتری را به دست آورید
- توسعه محصول و بازار
- جذب سرمایه گذار و کارمند
اکنون که اهمیت برندسازی را می دانید، اجازه دهید 20 بهترین استراتژی برندسازی برای استارت آپ ها را ببینیم.
1. هدف برند
هدف برند به مخاطبان شما می گوید که چرا وجود دارید. هدف از ترکیب استارتاپ چیست؟
ما می دانیم که همه شرکت ها برای کسب درآمد در نهایت وجود دارند. اما جدای از آن، هدف برند دلیلی قوی برای مشتری هدف شما برای خرید از شما است.
طبق گزارش فوربس، مصرف کنندگان 4 تا 6 برابر بیشتر احتمال دارد که برندهای هدفمند را بخرند، حمایت کنند، حمایت کنند و تبلیغ کنند.
همچنین به تمایز شما از رقبایتان کمک می کند. بنابراین، استارتاپ ها باید برای وجود خود هدفی داشته باشند.
مثال - اسپیس ایکس و تسلا مدیریت عامل Elon مشک در حال ساخت صورت فلکی اینترنت ماهواره ای استارلینک است. خود هدف ارائه دسترسی به اینترنت پرسرعت در سراسر جهان به مکان هایی که اینترنت وجود ندارد.
2. برند ویژن
چشم انداز برند یعنی جایی که می خواهید به آن برسید.
وقتی کسب و کار خود را شروع کردید، حتماً به این فکر کرده اید که می خواهید به کجا بروید و چه چیزی می خواهید شوید.
بینش برند ربطی به جذب مشتری ندارد. هدف برند این کار را انجام می دهد. چشم انداز برند این است که به تیم جهت دهی و اقداماتی را برای دستیابی به آنها انجام دهد.
به شما اجازه نمی دهد از هدف خود منحرف شوید.
مثال - IKEA یک برند مبلمان است. آنها دید ایجاد یک زندگی روزمره بهتر برای میلیون ها نفر در سراسر جهان است. آنها قول می دهند که راه حل های مبلمان با طراحی خوب، بادوام، مقرون به صرفه، کاربردی و پایدار ارائه دهند. (استراتژی های بازاریابی IKEA توضیح داده شده است)
3. ماموریت برند
بین چشم انداز برند و ماموریت تفاوت اندکی وجود دارد.
چشم انداز برند جهت آینده را تعیین می کند. مانند آنچه می خواهید در دراز مدت به آن تبدیل شوید.
اما رسالت برند امروز همه چیز است. تمام گامهای کوچکی را که امروز برای رسیدن به چشمانداز خود برمیدارید، نشان میدهد.
باز هم، این به تیم جهت می دهد و برای ایجاد استراتژی های هدف محور حیاتی است.
چشم انداز و مأموریت برند هر دو کار داخلی هستند. این به جذب سرمایه گذاران و کارمندان بالقوه برای رشد استارتاپ شما کمک می کند. آنها از تأثیر مثبتی که می خواهید در محیط برای زندگی بهتر ایجاد کنید الهام می گیرند. بنابراین، آنها ترجیح می دهند کار با شرکت شما را به دیگران ترجیح دهند.
مثال - ماموریت گوگل شفاف است آنها میخواهند اطلاعات سازمانیافتهای را ارائه دهند که برای هر کاربر قابل دسترسی و مفید باشد. آنها هر روز روی فناوری خود کار می کنند تا آن را بهتر کنند، فقط برای ارائه اطلاعات درست و مفید به آن.
ویدیوی زیر را تماشا کنید تا بدانید تیم Google چگونه هر روز برای بهبود نتایج جستجوی کاربران کار میکند.
4. ارزش برند
ارزش های برند، کد رفتاری درون سازمان را تعریف می کند.
فرهنگی را ایجاد می کند که اقدامات آنها را در داخل و خارج شرکت هدایت می کند.
ارزش های برند به دلیل اخلاقیاتی که برند شما از آن پیروی می کند به شما کمک می کند خود را از رقبای خود جدا کنید. آن کدهای رفتاری باید معنادار و قابل اجرا باشند.
برخی از نمونه ها قابل اعتماد، صادق، جسور، سرگرم کننده، پرشور، مسئولیت پذیر و غیره هستند. موارد زیادی وجود دارد که می توانید از بین آنها انتخاب کنید. همچنین افراد درون سازمان را مسئول اعمال خود می کند. آنها به ارزش هایی گره می خورند که آنها را از عبور یا شکستن باز می دارد.
بنابراین، داشتن ارزش برند هدفمند می تواند بهترین سهامداران را به سمت استارتاپ شما جذب کند. مطمئن شوید که ارزشهایی که انتخاب میکنید باید با برند شما همخوانی داشته باشند. همچنین، به خاطر ایجاد ایجاد نکنید، بلکه مطمئن شوید که سازمان شما در کنار آن ایستاده و از آن پیروی می کند.
مثال - پرادا یک برند مد ایتالیایی است که در ساخت لوازم جانبی مد تخصص دارد. هدف آنها این است که محرک های تغییر برای مردم، سیاره و فرهنگ باشند. این ارزش های برند آنها به شرح زیر هستند:
- دوباره به قوانین فکر کنید
- سنت نوآورانه
- روحیه تعالی
- منحصر به فرد بودن استعدادها
- فراتر از مرزها
- مسیرهای پایدار
5. موقعیت برند
بسیاری از ما فکر می کنیم که جایگاه برند به این معناست که چگونه خود را در بازار قرار دهید.
اما این درست نیست. شما باید بر جایگاه برند خود در ذهن مصرف کننده تمرکز کنید. این به شما کمک می کند تا خود را از رقبای موجود در بازار متمایز کنید.
همه شرکت ها در حال مبارزه برای ایجاد تأثیری بر مصرف کنندگان در جایگاه خود هستند. به طوری که هر زمان که مردم به فکر خرید محصول افتادند، ابتدا برند خود را به خاطر بسپارند.
به همین دلیل، شما باید برند خود را منحصر به فرد کنید. ابتدا به این فکر کنید که چه چیزی استارتاپ شما را منحصر به فرد می کند. مخاطبان شما با استفاده از محصول شما چه احساسات، احساسات و تجربیاتی خواهند داشت؟ سپس، آگاهی را در مورد محصول خود گسترش دهید و مشتریان را جذب کنید.
مثال - ما نمی توانیم وفاداری مصرف کنندگان نسبت به آنها را زیر سوال ببریم اپل وارز. این یک پایگاه طرفداران جداگانه دارد زیرا اپل آنچه را که به آن متعهد است ارائه می دهد.
بنابراین، وقتی نوبت به خرید محصولات فناوری میرسد، اپل صرف نظر از اینکه مردم قادر به خرید آنها هستند یا خیر، مورد توجه قرار میگیرد. آنها نام تجاری خود را نوآورانه، امن، لوکس و درجه یک با تجربه ای استثنایی قرار داده اند. (استراتژی بازاریابی اپل توضیح داده شد)
6. نام تجاری
La نام تجاری همچنین نوعی استراتژی برندسازی است.
به یک سازمان هویت می بخشد.
هر وقت برای خرید هر محصولی به بازار می رویم اولین چیزی که می بینیم نام برند است. اگر محصولی برند باشد، اعتماد مصرف کنندگان را افزایش می دهد.
بنابراین، نام تجاری نقش عمده ای در توسعه و بازاریابی محصول و خدمات دارد.
نام باید کوتاه، معنی دار و به راحتی قابل یادآوری باشد. نام های پیچیده و طولانی در ذهن مصرف کننده ثبت نمی شود.
از آنجایی که استارتاپ مرحله بسیار مهمی برای انتخاب نام، توجه مناسب و صرف زمان است. همچنین مطمئن شوید که نام با محصول و شخصیت برند شما همخوانی دارد.
مثال - آزاد بمان یک برند آمریکایی است که محصولات بهداشتی زنانه را به فروش می رساند. شخصیت آن امن، محافظ، راحت و زنانه است. بنابراین، نام تجاری محصول و بازار هدف را توجیه می کند. همچنین، با شنیدن نام "Stayfree" احساس راحتی می کنید.
7. شخصیت برند
مانند هر شخصی، برندها نیز شخصیتی دارند.
بسیاری از برندها تمایل دارند این استراتژی برندسازی را نادیده بگیرند. اما در دراز مدت، به ایجاد شخصیت منحصر به فرد برند شما در ذهن مصرف کننده کمک می کند.
برند را به عنوان یک انسان در نظر بگیرید و شخصیت آن را شکل دهید. چگونه می خواهید برند شما شناخته شود؟ به عنوان مثال، نرم، خشن-ن-سخت، شادی، مراقبت و غیره.
برای اینکه به برند خود شخصیت بدهید، به خودتان فکر کنید مخاطبان. ویژگی های آن ها را بگیرید و همان را به برند خود اختصاص دهید. این کمک می کند تا مخاطبان شما را با برند مرتبط کنید. زیرا آنها احساس می کنند "این نوع من است."
مثال - فاخته یک برند معروف متعلق به یونیلور است. شخصیتش دوست داشتنی، دلسوز، زیبا، معصوم، امیدوار، ساده و پاک است. آنها آن را در بسیاری از کمپین های خود تجسم کرده اند. آنها بر اساس شخصیت خود ظاهر و احساسی به وب سایت خود داده اند.
8. شعار برند
شعار برند از جایگاه برند در ذهن مخاطب پشتیبانی می کند.
بین شعار و شعار تفاوت اندکی وجود دارد.
یک شعار برای یک کمپین بازاریابی نوشته می شود. با راه اندازی کمپین های جدید تغییر می کند. اما شعار برای یک برند است. تغییر نمی کند.
Tagline به ایجاد یک ارزش یادآوری در ذهن مصرف کننده شما کمک می کند. هنگامی که آنها برای خرید دسته بندی محصولات شما می روند، برند شما به سر آنها ضربه می زند. بنابراین، شانس فروش شما را افزایش می دهد.
یک شعار قوی می تواند به ایجاد اعتماد در بین مصرف کنندگان برای خرید محصول شما کمک کند. بنابراین، مطمئن شوید که با برند شما و محصول یا خدمات ارائه شده مطابقت دارد.
مثال - مک دونالد، برند معروف فست فود آمریکایی. شعار آنها، "I'm Lovin' It" آنقدر معروف است که حتی اگر در رستوران دیگری غذا بخوریم و غذا را دوست داشته باشیم، برای بیان آن از برچسب آنها استفاده می کنیم. یک جایی، بخشی از گفتگوی ما شده است. و البته به سلامتی رونال مک دونالد، شخصیت دلقک که به عنوان طلسم این برند استفاده می شود.
به این ترتیب آنها در ایجاد یک ارزش یادآوری در ذهن ما موفق شدند. بنابراین، زمانی که مردم بیرون هستند، سرگرم می شوند و می خواهند فست فود بخورند، برند مورد توجه قرار می گیرد. (توضیح استراتژی بازاریابی مک دونالد)
اینم یکی از تبلیغاتشون
9. صدای برند
صدای برند بخشی گسترده از شخصیت برند است.
این نشان می دهد که برند شما چگونه برای مخاطبان شما به نظر می رسد. صدای برند در ارسال پیام توسط برند شما قابل مشاهده است.
انتخاب کلمه در کمپین ها و پست ها لحن برند را تعیین می کند. از این رو، مردم شخصیت برند شما را تشخیص می دهند.
بنابراین، ابتدا شخصیت را تعیین کنید. بر اساس آن لحن برند را انتخاب کنید. به عنوان مثال، اگر شخصیت برند شما خشن است، کلماتی مانند قوی، نشکن، سخت، شورش و غیره را انتخاب کنید.
مثال - هارلی دیویدسون یک تولید کننده محبوب موتورسیکلت آمریکایی است. کلماتی را که استفاده می کنند در زیرنویس علامت گذاری کنید. کلماتی مانند مشتاقان، تعقیب و گریز، سوارکاران و پرشور برخی از آنها هستند که صدای برند آنها را می سازند و شخصیت آنها را به تصویر می کشند.
https://www.instagram.com/p/CfpIp4XpaTr/?utm_source=ig_web_copy_link
10. داستان برند
ناگفته نماند که همه ما عاشق داستان هستیم. ما را احساساتی می کند و احساسات ما را تحریک می کند.
بنابراین، نه تنها انسان ها داستان هایی دارند، بلکه برند نیز داستان های خاص خود را دارد.
داستان های برند به افراد کمک می کند با آنها ارتباط برقرار کنند. این عواطف و احساسات آنها را لمس می کند که مصرف کنندگان را به خرید از آنها می کشاند.
به مردم بگویید که چگونه برند شما گنجانده شده است. چه چیزی باعث شد آن برند را به دنیا بیاورید؟ سفر، تجربه و داستان جذاب پشت آن چه بود؟ مخاطب می خواهد بداند.
روزهایی که شرکت ها استراتژی فشار را به کار می بردند، گذشته است محصولات خود را بفروشند. اما اکنون که اهمیت داستان سرایی را می دانند، از آن برای ارتباط با مصرف کنندگان خود استفاده می کنند.
آنقدر قدرتمند است که حتی اگر محصول شما برتر نباشد، ممکن است مردم از شما خرید کنند. زیرا آنها جذب داستان شما می شوند و می توانند با آن ارتباط برقرار کنند.
حتی رابرت مک کی، مدرس مشهور و معتبر فیلمنامه نویسی جهان نیز با آن موافق است. در گفتگو با HBR (بررسی کسب و کار هاروارد) او درباره اینکه چرا مدیران یا مدیران باید به فیلمنامه نویسی توجه کنند، گفت: برای متقاعد کردن مردم دو راه وجود دارد.
- از طریق ارائه پاورپوینت که روشی فکری و قدیمی است که در آن حقایق و آمار وجود دارد.
- داستان گویی بسیار قدرتمند است که ایده ها را با احساسات متحد می کند.
مثال - پی پال یک شرکت فین تک آمریکایی است. در سال 1998 ثبت شد. در آن روزها فقط پول کاغذی و سکه وسیله معامله بود. اما بنیانگذاران PayPal نیاز به پول بدون کاغذ را احساس کردند.
بنابراین، آنها یک پلت فرم پرداخت دیجیتال راه اندازی کردند که تراکنش ها را بهتر، آسان تر و سریع تر می کند. این به مردم کمک کرد تا از کیف پول عبور کنند و بسیاری از مشکلات دیگر را حل کرد.
11. لوگوی برند
یکی دیگر از استراتژی های برندسازی برای استارت آپ ها تمرکز بر روی آن است آرم.
لوگوی برند به عنوان یک امضا بر روی محصولات تولید شده عمل می کند. شما آن را همراه با نام تجاری نمایش می دهید.
در ابتدا، نشان دادن نام برند و لوگو با هم ضروری است. زیرا اکنون کسب و کار شما در مراحل اولیه است. مردم به زمان نیاز دارند تا از برند شما آگاه شوند و به محصول عادت کنند. بعداً، زمانی که استارتاپ شما آگاهی کافی پیدا کرد، می توانید فقط به استفاده از لوگو در کمپین های بازاریابی تغییر دهید.
مطمئن شوید که لوگو خیلی پیچیده نباشد. همیشه باید ساده باشد تا بتوان در هر اندازه از بسته بندی چاپ کرد. همچنین مخاطبان شما لوگوی برند را به خاطر خواهند آورد. بنابراین، با گرافیک ساده و بدون سایه بروید. رنگ های ثابت را انتخاب کنید که چاپ آن را آسان می کند.
بسیاری از برندها تایپوگرافی نام خود را به عنوان یک لوگو نگه می دارند. در این صورت، تایپوگرافی را بر اساس نام برند، شخصیت و مخاطب هدف انتخاب کنید. سبک قلمی را انتخاب نکنید که قابل تشخیص نیست و خواندن آن دشوار است.
اگر به برندهای پیشرو در هر صنعتی نگاه کنید، همه آنها لوگوی ساده ای دارند.
تصور کنید توییتر با لوگوی زیر:
مثال - در اینجا چند نمونه لوگوی برند معروف که استاندارد و ساده هستند آورده شده است.
12. رنگ برند
رنگ برند نیز نقش مهمی در استراتژی برندسازی دارد.
به برندهای معتبر اجازه خواهم داد که اهمیت رنگ برند را به شما بگویند.
وقتی این رنگ ها را می بینم نام تجاری زیر ذهنم را به خود مشغول می کند:
- آبی – متا (فیس بوک قبلی)
- قرمز - یوتیوب
- سفید - سیب
- نارنجی - فانتا
- زرد – مک دونالد
- سبز - استارباکس
نام کدام برند را به خاطر داشتید؟
امیدوارم منظور را گرفته باشید.
اما هیچ رنگی را انتخاب نکنید زیرا باید به آن رنگ بدهید. روانشناسی رنگ ها را بشناسید، زیرا هر رنگی برخی از احساسات را تحریک می کند. مثلا،
- قرمز - هیجان، جسورانه و خطر
- سفید - خالص، آرام و متعادل
- سبز - هماهنگی، رشد و مهربانی
- آبی - خرد، اعتماد و آزادی
به همین ترتیب، رنگ های دیگر نیز برخی از احساسات دیگر را تحریک می کنند. بنابراین، رنگی را انتخاب کنید که متناسب با محصول برند و مخاطبان هدف شما باشد.
13. اصالت و شفافیت
مردم فقط برندهایی را باور دارند که در ارائه اطلاعات شفاف هستند و محصولات معتبر ارائه می دهند.
هنگام درجه بندی و برچسب گذاری محصولات موجود در بسته، مطمئن شوید که تمام اطلاعات موجود در آن را ارائه می دهید. به عنوان مثال، جهت استفاده، مواد تشکیل دهنده، تاریخ ساخت و انقضا، عوارض جانبی در صورت وجود، نام سازنده و محل، شماره دسته و مجوز توسط سازمان های مجاز.
این به ایجاد اعتماد در مصرف کنندگان شما کمک می کند که منجر به وفاداری به برند می شود. همچنین نسبت به رقبایی که اطلاعات محصول خود را شفاف نمی کنند برتری می دهد.
مثال - دکاتلون یک خرده فروش لوازم ورزشی فرانسوی است. به پودر پروتئین آنها نگاهی بیندازید. آنها تمام اطلاعاتی را که کاربر باید قبل از استفاده از محصول بداند، ارائه کرده اند.
14. حمایت از برند
این به معنای یک برند است که از هر رویدادی حمایت می کند. استارت آپ شما می تواند در هر فرصت حمایتی شرکت کند. این به نمایش برند شما و افزایش دیده شدن آن کمک می کند.
به عنوان یک استارتآپ، حمایت مالی از هر هدفی حیاتی میشود، زیرا راهی برای تبلیغ برند شما میشود. توجه داشته باشید که به چه دلیلی موضع می گیرید. باید با کسب و کار شما مرتبط باشد.
حال، اگر یک شرکت فینتک را ثبت کنید و از یک رویداد محیطی حمایت کنید، هیچ منطقی نخواهد بود. زیرا مردم به تبلیغ شما توجهی نخواهند کرد. آنها با تفکری متفاوت شرکت کردند.
از طرف دیگر، اگر شما یک برند ورزشی داشته باشید و حامی یک رویداد ورزشی باشید، حتی بازیکنان نیز به آن توجه خواهند کرد. آنها به دانستن بیشتر در مورد محصول شما علاقه مند می شوند.
مثال - نایکیک برند ورزشی پیشرو، زمانی که در مرحله رشد خود بود، همین کار را کرد. آنها از یک رویداد ورزشی حمایت کردند تا محصول خود را تبلیغ کنند. نه تنها مردم بلکه بازیکنان هم کفش هایشان را خریدند. از آنجا، نایک در برندسازی پیشرفت زیادی کرد. (استراتژی های بازاریابی نایک توضیح داده شده است)
15. نام تجاری مشترک
برندسازی مشترک یعنی زمانی که دو یا چند برند برای تبلیغ یک محصول واحد گرد هم می آیند.
در استراتژی برندسازی مشترک، محصول در معرض دید مخاطبان هر دو طرف قرار می گیرد. بنابراین، شما این شانس را دارید که مشتریان بکر را جذب کنید.
در حالی که برندسازی مشترک را انتخاب می کنید، اطمینان حاصل کنید که برندهای شناخته شده و معتبر را انتخاب می کنید. این تصور را در مخاطب ایجاد می کند که استارتاپ شما پتانسیل ارتباط با شرکت های معتبر را دارد.
اگر با برندهایی همکاری کنید که شهرت آنها در بازار خوب نیست، نام برند شما نیز پایین می آید. بنابراین، از کسانی که به عنوان کلاهبردار، متقلب یا کلاهبردار وارد اخبار می شوند، دوری کنید.
مثال - به عنوان مثال شرکت ها کافی است. بیایید افرادی را در نظر بگیریم که خود را به عنوان یک برند معرفی کردند. دوآ لیپا خواننده محبوب بریتانیایی است که به زبان انگلیسی آواز می خواند. از طرفی بلک پینک یک گروه خواننده معروف کره جنوبی متشکل از چهار دختر است. دوآ لیپا و بلک پینک هر دو طرفداران خود را در سراسر جهان دارند.
آنها یک بار در اکتبر 2018 برای تولید آهنگی با عنوان "بوس و آرایش" همکاری کردند. این مانند دیدار غربی با نیمکره شرقی زمین است. با این همکاری، هر دو طرف در معرض هواداران بکر قرار گرفتند.
طرفداران بلک پینک به این آهنگ گوش می دهند و در نهایت دوآ لیپا را می شناسند. بنابراین، کسانی که او را نمی شناسند، از طریق این همکاری با او آشنا می شوند. اگر صدای او را دوست داشته باشند، او را دنبال می کنند. به طور مشابه، طرفداران Dua Lipa در مورد BlackPink می دانند.
16. ثبات
اگر از این فونت استفاده کنم چه احساسی خواهید داشت؟
نه، درسته! اگر این راه را ادامه دهم سه اتفاق می افتد.
- شما این صفحه را ترک خواهید کرد.
- کامنت بگذارید، "شروتی، لطفا آن را متوقف کنید!"
- SqueezGrowth من را بیرون خواهد انداخت.
من خوانندگانم را از دست خواهم داد. نکته این است که در ارائه محتوا ثابت قدم باشید. نه تنها با سبک فونت، بلکه جنبه های دیگری نیز وجود دارد.
به عنوان مثال، رنگ برند، طراحی پست، ظاهر، سبک بسته بندی و غیره.
از تغییر سبک طراحی برای متفاوت خودداری کنید رسانه های اجتماعی و پست های مختلف این یکپارچگی را می شکند و تصور بدی را در بینندگان ایجاد می کند. آنها ممکن است به دنبال شما ترک کنند.
مثال - بازدید 'فوربساکانت اینستاگرام شما یکپارچگی در ارائه محتوا خواهید دید. سازگاری در سبک، فونت، رنگ و محتوا وجود دارد. همچنین محل قرارگیری لوگو را علامت بزنید. در هر پست درست زیر گوشه قرار داده اند.
17. خدمات اجتماعی

18. USP (پیشنهاد فروش منحصر به فرد)
USP ویژگی های منحصر به فرد محصول یا خدمات شما را تعریف می کند.
این پاسخ به این است که چرا مردم باید از شما خرید کنند. بنابراین، ویژگی هایی را که مصرف کنندگان را جذب می کند برجسته کنید.
هیچ ویژگی را فقط برای متمایز کردن محصول خود از رقبای خود درج نکنید. همچنین باید به نفع آنها باشد. بسیاری وجود دارد استارت آپ هایی که شکست می خورند حتی پس از ارائه چیزی جدید و منحصر به فرد به بازار. چون مردم نیازی به آن احساس نمی کردند.
نیازی به داشتن قابلیت اضافی در پیشنهاد شما نیست. سطح کیفیت و تکمیل نیز می تواند USP شما باشد. نوعی ضمانت نیز USP شما است. بنابراین، تصمیم بگیرید که چه چیزی باعث می شود محصول شما در دسته خود قهرمان شود.
مثال - آرایشی MAC یک تولید کننده لوازم آرایشی آمریکایی است. محصولات آنها به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. USP آنها این است که لوازم آرایشی آنها بدون لکه و ضد آب است، چیزی که هر زن می خواهد. آرایش را در جای خود ثابت نگه می دارد و از بهم ریختن ظاهر جلوگیری می کند.
19. خدمات مصرف کننده
20. لذت مصرف کننده
لذت مصرف کننده بخش گسترده خدمات مصرف کننده است.
این مایل اضافی است که برای خوشحال کردن مصرف کننده خود طی می کنید. سرویس اولیه خوبه هر برندی این کار را انجام می دهد. اما چه چیز دیگری می خواهید انجام دهید که باعث شود مشتری شما هر بار برند شما را به جای رقبای شما انتخاب کند؟
زمانی فرا می رسد که مصرف کنندگان برای هر برند به یک اندازه ارزش قائل هستند. وقتی آن مزیت اضافی را پیدا نمی کنند، از یک برند به برند دیگر تغییر می کنند. بنابراین، شما شروع به از دست دادن وفاداری آنها می کنید. برای حفظ آن، به دنبال لذت مصرف کننده بروید. بهانه ای به آنها بدهید که همیشه برای شما خرید کنند.
مثال - کاخ تاج محل در بمبئی یک برند معروف هتل در هند است. خدمات مشتری آنها استثنایی است. کارکنان آموزش می بینند تا تلاش بیشتری برای خوشحال کردن هر مشتری انجام دهند. حتی به کسانی که می آیند تا یک روز بمانند.
آنها غذاهایی را که مشتریانشان قبلا می خوردند حفظ می کنند، تولدشان را جشن می گیرند، از وسایلشان مراقبت می کنند، از هتل تاج بازدید می کنند و غیره. و این چیزی است که آنها را از رقبا متمایز می کند.
نتیجه
استراتژی های برندسازی به برند شما کمک می کند تا ارزش و هویت خود را در بازار کسب کند. به عنوان یک استارتاپ، توجه به تمام استراتژی های ذکر شده ضروری است.
در حال حاضر، استارتاپ شما در مرحله رشد است. ثبت نام در ذهن مصرف کننده زمان می برد. بنابراین، این استراتژیهای برندسازی برای استارتآپها به آنها کمک میکند تا بر رقبا پیروز شوند.
از برندهای پیشرو الهام بگیرید و سعی کنید آنها را در برندسازی استارتاپ خود به کار ببرید.